اساس حکمت ترس از خداونداست . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
دوستان شهید من
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» آن قابله که بود؟

باز هم اعجازی در زندگی شهید برونسی و در تولد اولین فرزندش.

شهیدبزرگوار به دنبال دردزایمان همسرش از خونه خارح میشه. بعداز گذشت زمانی صدای در زدن به گوش مادر خانم شهید عبدالحسین برونسی می رسد در راباز می کند خانمی متشخص وارد میشود کار را به اتمام می رساند و دختری به دنیا می آورد . ایشان می پرسن اسم این کودک را چه می خواهید بگذارید خانم شهید جواب می دهد هنوز تصمیم نگرفته ایم. خانم جواب می دهند فاطمه اسم قشنگیست بگذارید فاطمه .از ایشان پذیرایی میشه ولی بدون اینکه لب به چیزی بزنند خارج میشن.نیمه شب شهید بزرگوار به خانه برمی گرده و زمانی که کودک را میبینه تازه یادش می افته برای چی از خانه بیرون رفته خانمش سرزنش می کنه که چرا قابله را فرستاده وخودش نیامده . ولی چه میدونه که وقتی که شهید برای رفتن دنبال قابله از خانه بیرون می آد یکی از دوستاش برای پخش اعلامیه می آد دنباش و میبردش. براستی که عبدالحسین برونسی به دنبال هیچ قابله ای نرفته وبراستی که این قابله که بود؟



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستدار شهدا ( دوشنبه 87/7/1 :: ساعت 3:10 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سلام یه مطلب جدید.....
زیبایی.......
عاشوراییان..... به هوش..........
عمربرف است وآفتاب تموز...
سروده های الهی:
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 1
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 44883
» درباره من

دوستان شهید من

» آرشیو مطالب
آرشیو نخست
پاییز 1387
تابستان 1387

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان




» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان






» طراح قالب